ای ول احمد آقا - درد دلهای یک طلبه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ای ول احمد آقا - درد دلهای یک طلبه

ای ول احمد آقا

چهارشنبه 85 شهریور 29 ساعت 5:6 عصر

کم کم دیگه تبدیل شده بود به طنز مجالس بچه مذهبی ها

بجای تکبیر و صلوات و هر ذکری که جاش تو مجالسمون بود

یه باره از ته مجلس عده ای زبان به طنز مزدور

که همه جا باید شیطنت و روحیه ی وری وری شاد خود شونو نشون بدند

هماهنگ و یک صدا با دستانی گره کرده فریاد می زدند

 

انرژی هسته ای حق مسلم ماست

 

 بیچاره مداح و یا مجری برنامه ها بالا می رفت، نمی دونی تا کجا می رفت

ولی بی فایده این مجلس دیگه مجلس نمی شد

خنده بازار بود و بس

 

ولی می دونم از بس شنیدید و بر حقانیتش شعار دادید خسته شدید ولی جون کامبیز بزار به میمنت سخنان کوبنده و دهن خورد کن ریاست محترم جمهوری در سازمان مملی فقط یه بار دیگه این شعار رو تکرا کنیم

همه آماده اند دستها را تا بیخ گوش بالا برده فریاد بزن

 

 چون هسته اورانیوم است آخر هر سوخت

    عمری پی این هسته و این سوخت دویدیم 

 خوشحال شد ایرانی پیوسته به هسته    

       چون عاقبت الامر به مقصود رسیدیم  

 چرخه ی تولید این سوخت فراهم   

            جان دگری در تن این خاک دمیدیم     

  بمب اتمی نیز نباشد هدف ما             

       ما پرده ی پندار چنین خام دریدیم     

 از موضع بالا پس از این نطق نماییم       

       گر مانع و چیزی به سر راه بدیدیم    

 وقتی سخن از صحبت با کاخ سفید است   

      خودمانی از این بنده شنو: پای نمیدیم

 دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند      

      از گوشه ی بمبی که پریدیم پریدیم  


نوشته شده توسط : مهدی

درد دلهای دیگران [ نظر]