سیب زمینی یه بدو که حراج شد. - درد دلهای یک طلبه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سیب زمینی یه بدو که حراج شد. - درد دلهای یک طلبه

سیب زمینی یه بدو که حراج شد.

جمعه 86 بهمن 26 ساعت 11:41 عصر

نمی دونم چی بگم ؟ داد بزنم؟ آخه تا کی میخوای سیب زمینی تو دیس بچینند و تو بجای سیب درختی بخوری و در پایان مراسم کلی دست شما درد نکنه نثار روحشان

نخند گریه داره اعصاب منو بیش از این خط خطی... جدی باش.

تا کی میخوای روحانی نما رو تو دیس معنویت قابلت کنند و تو با صوت و کف دلت رو خوش کنی

مرد حسابی! آخه به تو هم میگند آدم؟ بابا بزبز قندی اونقدر عقلش کشید بگه اگه مادر مایی دستاتو نشون بده تو یه بار از این آقایون نپرسیدی ای مدافعین حقوق بشر و خدایان آزادی این سرزمین!

اگه دلسوز مردم ایرانید چرا دستتون اینقدر سیاهه. آخه دستای مادر ما که سیاه نبود؟!

آقای ابطحی ! معاون پارلمانی رئیس جمهور مهربانتر از مادر این سرزمین!

تو جلسات که همش شاهد بودیم با موبایلت عکس یادگاری یا به عبارتی پیکچر کسب شهرت اخذ می فرمودییییییییییییید. حتی جلساتی بین اللملی اونم در کشوری چون اسپانیا که همه ی  چشمها با زاپاس اضافی میاند.

  

 

 

بعدها هم که الحمدالله به برکت شیر نفت جشن تولد وبلاکت رو با کیک و شمع و شاید پروانگانی بدور شمع.

 

 

 

ای آزادیخواه! ای یار دبستانی من! راستی چوب الف بر سر من. ای همرا و همدم مردی با عبای شکلاتی ! یه حرف نیمچه حساب دارم . میخوام یواشکی بهت بگم البته اینم بدون دیوارا موش داره و  موشم گوش. نه ام پی تری پلیر تو جیب و اندی کن تو دست. خیالت راحت هیچ جا درز نمی کنه.

 می دونی چیه ؟ آخه مردم ایران یه مزاق بدی که دارند با حلوا کامشون شیرین نمی شه.

سری به کوچه پس کوچه های تهروون و ترکون و لرون و کردون و بلوچستون بزن و مردم رو ببین و شرم کن و لباس پیغمبر و با احترام به اهلش اونم در جشن تولد وبلاکشون هدیه کن.

سر نمی زنی پس ببین در پشت خانه های برخی احزاب اشرافی سلطان منش و گزافه گوی حرّاف شاعر مذاق این سرزمین مردمی اینچینی هم زندگی می کنند که جشن تولدی را نه تنها نداشته اند بلکه نامش نیز برایشان همچو سیمرغ نا آشناست.

تو را نمی گویم . بلکه همکلاسیها و دانشگاهت را نیز خطاب دارم. از خدا بترس که اگر نترسیدی ناچار از خلق خدا خواهی ترسید.

 یه بار رای میدند. دوبار. دیگه سه بار شو شرمنده تو نخواه که بدخواهی میاره

 اینم چند تصویر از جشن تولد قشر عاشق دین و فرهنگ و سرزمینشان ایران در تالارهای رنگارنگ این سرزمین برای آنان که فرصت سر زدن و گوش دادن ندارند تا آنچنان که نخورده نمی میرند ندیده هم ...

 

ابطحی جون! اینو که می بینی داره کیک سفارش میده برا جشن تولد وبلاکش. البته زیاد خیره نشو اونا رو با آنتی ویروس میشه حل کرد.

 

 

 

ایشونم داره شمعها  رو فوت میکنه تا مهمونای ویژه هدایا رو تقدیم کنند.

  

 

 

 فکر نکنی داره گریه می کنه نه اشک شوقه! تازه این که چیزی نیست ببین چقدر  آدامس رو میز مطالعه اش گذاشته . نمی دونم چطور میخواد اینهمه رو بخوره؟!

 

 

 

این دو تا هم اونقدر کیک خوردن و شمعها رو فوت کردن که دمر رو تختخوابشون...

 

 

 

این یکی هم هی میخوره و خودش رو وزن میکنه

  


نوشته شده توسط : مهدی

درد دلهای دیگران [ نظر]