تلفن خدا - درد دلهای یک طلبه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تلفن خدا - درد دلهای یک طلبه

تلفن خدا

شنبه 85 آبان 27 ساعت 12:33 عصر

مهدی صاحب الذنوب( هداه الله ان شاء الله): الو!
خدا :الو! بفرمایید
مهدی صاحب الذنوب( هداه الله ان شاء الله): سلام
خدا:علیک السلام و رحمتی
مهدی صاحب الذنوب: شوزتون بخیر ( راستش چون نمی دونستم خونه ی خدا الان شبه یا روز مخفّف هر دو رو به کار بردم)
خدا: دنیاتون بخیر
مهدی صاحب الذنوب: بابا گیر نده اوّل کاری ، اگه دنیام بخیر بود که تماس نمی گرفتم
خدا: بی خیال ما که عادت داریم ، نود و نه درصد و نود و نه صدم درصد مشتریامون ...
مهدی صاحب الذنوب:میگم تو که اونجا برا خودت رئیسی چه خبر از بابا و مامانِ بزرگِ به توان بزرگم
خدا: جاشون وری وری خوبه به فکر خودت باش
مهدی صاحب الذنوب: راستی اونجا هم اینترنت اومده،بابا نمی دونی چه محشره هرچی بخوای با یه کلید  مفت ومجانی جلوت میریزه ، راستی اگه فیلمی، عکسی، مقاله ای میخوای تعارف نکنیا، من و شما که این حرفا رو با هم نداریم
خدا: عجب؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! ب
ببین به کاربراش بگو یه پنج ریالی بزارند رو پیشونیشون با دستمال ببندند یهو چشم نخورندا
مهدی صاحب الذنوب:این یکی رو هم خوب گفتی، اره این ممدِ،پسر همسایه خیلی چشاش شورِ، اصلاً نمی تونه ببینه من با شبکه ی جهانی کار می کنم، البته غیبت نمی خوام بکنم اصلاً می دونی چیه؟ شایدم شوری چشاش برا اینه که با آب قم دوش میگیره، خوب بچه مردم که تقصیری نداره آب شور میره تو چشاش بعد هی از چشاش شور میریزه
خدا: حالا بگو ببینم ای کلک! چی شده یادی از ما کردی.نکنه راه گم کردی؟
مهدی صاحب الذنوب: نه بابا ما که همه جا بیاد شما هستیم.باور کن هر وقت میرم حرم حضرت معصومه (س) یا مسجد مقدّس جمکران
سلام شما رو هم میرسونم
خدا:خیلی ممنون لطف می کنید شما، بنده سایه شما رو از سر مردم کم نکنم ، در فراق شما جهان اسلام مثل بادکنک می پکه
مهدی صاحب الذنوب: بابا قابل شما رو نداره، اصلاً بنده از مادر که زاییده شدم به فکر خدمت برای اسلام و مسلمین و مردم آزاده ی جهان بودم، حالا اگه این وسطا یه وقتی هم شیطونو تو جیبم گذاشتم فقط برا این بود که بهش بفهمونم( بابا ما خودمون اینکاره ایم صد تا امثالتو می برم لب جو و تشنه بر می گردونم تو دیگه اومدی کار یاد من می دی از تو به یک اشاره ، از من رو دست راه رفتن، بعد می فهمی چه هستم)
خدا: که اینطور!؟
مهدی صاحب الذنوب:بگذریم ، خدایا غرض از مزاحمت اینه که اومدم از پارسی بلاگ شکایت کنم
خدا: واسه چی اونا که بازم یه قدمی برداشتند یه تکونی به خودشون دادند.نه پارسی بلاگ رو بی خیال
مهدی صاحب الذنوب: چی چی رو بی خیال؟ الان چند ماهه هر چی می نویسم نگاه هم بهش نمی کنند
خدا: از کجا می دونی؟
مهدی صاحب الذنوب: می دونم دیگه، من بچگیام یه چشمم کور شد، یه دکتر  متدین و متعهّد و متخصّصی بود عمل جراحی کرد ، بعد شانس ما (به حضرت  وسواسِ خناس اگه دروغ بگم) یکی از عرفا از دنیا رفت چشمشو به من بخشید از اون موقع چشم غیبیم باز شده
خدا: تو هم خوب میشی غصه نخور
مهدی صاحب الذنوب: حرکت از ما ، برکت از شما
خدا: میگم حالا پارسی بلاگ نخونه چی میشه، خدا بلاگ که می خونه
مهدی صاحب الذنوب:بابا ول کن این حرفا رو من می گم امروز اینقدر اینجا ساکنان مدرن کره ی خاکی پیشرفت کردند که با شبکه ی جهانی تبادل نظر می کنند، تازه هنوز خیلیاشو نگفتم مثلاً با هم چت می کنیم، حالا من بگم شما که کلاس اینترنت نرفتی متوجه نمی شی، حالا من یه کم بیشتر توضیح می دم بجاش روز قیامت جبران کن. ببین یه نرم افزاری هست به نام یاهو مسنجر،  از این جاشو به عربی می گم که اگه بچه ها خوندن بد آموزی براشون ندوشته باشه ،ها می گفتم خیلی چت روم فیه موجود.فی کل چت رومٍ بناتٌ و ابناءٌ کثیر.لِهر فردٍ آی دیٌ جمیل.جالبش اینجا بید. انا می تونم با ایّ فرد بخوام خصوصیاً و خلوتاً و فی محیط دور از از انظار الناس با هم چخ چخ کنیم
فکر نکنی اصل بحث یادم رفته نه اینجا هر کی نوشته اش برگزیده بشه برا خودش یه کلاسیه، البته فراموش نشه من در مرحله ی اوّل برا رضای شما می نویسم ولی خوب مشکل اینه که این پارسی بلاگ نمی دونه خیلی وقتا میشه آدم اگه دوست داشت مرحله اوّل رو اصلاً شرکت نکنه مثال بزنم خوب متوجه بشه مثلاً یه کم زیر میزی رد و بدل بشه اصلاً شما تو مسابقه شرکت نکن ، تنبل نرو تو مسابقه جایزه خودش میایه
خلاصه سرت رو درد نیارم ببین خدا من وقت ندارم تو یه کم بجای من زیر میزی به بر و بچ مهندس فخری بده شاید نوشته های منم مورد الطاف خفیه ی درگاهشون واقع بشه
بسه دیگه پول تلفنم زیاد میشه
راستی تلفن به شما داخل شهری مییوفته یا خارج از کره ای اینم جوابشو به ایمیلم ارسال کن

وای وای شما رو به خودت می سپارم، به امید عنایت بیشتر
کوچک شما : مهدی صاحب الذنوب( هداه الله ان شاء الله)

 


نوشته شده توسط : مهدی

درد دلهای دیگران [ نظر]